مجرمان عاشق

عاشقي ازاد (دل گفته هاي من

 

روزي اتوبوس خلوتي در حال حركت بود. پيرمردي با دسته گلي زيباروي يكي از صندلي ها نشسته بود . مقابل او دختركي جوان قرارداشت كه بي نهايت شيفته ي زيبايي و شكوه دسته گل پيرمردشده بود و لحظه اي از آن چشم بر نمي داشت .زمان پياده شدن پيرمرد فرا رسيد . قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه پيرمردازجابرخاست . به سوي دخترك رفت و دسته گل را به او دادو گفت:« متوجه شدم كه تو عاشق اين گلها شده اي . آنها را براي همسرم خريده بودم و اكنون مطمئنم كه او از اينكه آنها را به تو بدهم خوشحال تر خواهد شد.»

دخترك با خوشحالي گل را پذيرفت و باچشمانش پيرمرد را كه از اتوبوس پايين مي رفت بدرقه كرد و باتعجب ديد كه پيرمرد به سوي دروازه ي آرامگاه خصوصي در آنسوي خيابان رفت و كنار نرده ي در ورودي نشست.

نوشته شده در یک شنبه 6 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 15:9دل گفته هاي alis اليس| |

 

 

 

 

وقتي گلدون خونمون شکست !!
پدرم گفت: قسمت اين بود...
مادرم گفت:حيف شد... خواهرم گفت: قشنگ بود
... داداشم گفت : کاش دوتا داشتيم......
اما وقتي دل من شکست کسي به فکرش نبود هيچکس......!!!!!!

 

 

شبی غمگین  شبی بارانی و سرد

 مرا در غربت فردا رها کرد

دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من می گفت تنهایی غریب است

ببین با غربتش با من چـه ها کرد

تمام هستی ام بود و ندانست

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و او هرگز شکستم را نفهمید

 اگر چه تا ته دنیا صدا کرد ...

 

 

 

 

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقتو ازت

دزدید و بجاش یه

زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی

 و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی

 حس کنی که هنوزم دوسش داری

چقدر سخته دلت بخواد سرت و باز

 به دیواری تکیه بدی که یه بار

 زیر آوار غرورش همه وجودت له شده

چقدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی

   اما

وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه

دونه های اشک

گونه هاتو خیس کنه

اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که

هنوزم دوسش داری

چقدر سخته گل آرزوهاتو

تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی

و اونوقت آروم زیر لب بگی

   گل من :

 باغـچه نو مبارک

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 6 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 12:49دل گفته هاي alis اليس| |

سلام امیدوارم خوب باشید

عشق

 چطور زندگی 2 روزه وقتی باد یه عمر تحملش کنی و عذاب بکشی .چه وحشتناکه هیچکس قبولت نمی کنه همه تنهات می زارن  تنها تر از اونی که هستی هر کاری می کنی ولی بازم................... ای کاش............... دلم گرفته و نمی دونم باید چی کار کنم .

I  miss you (a) I miss you a I miss you (a)  I love you  (a)…………One day  your love can break my self of……… I am your crazy……me  crazy  about you

 

I  kill me    I kiss  me 

 

Kill   of me…..me  kill you

me  is crazy.....
i love you

 

I love you like I'm crazy I'm love my love me be just let me kiss me baby I love you By hayt stay in me

 

 

 

Love is just like paint, with this difference that you can clear the paint but not love

 


لحظه ها را می شمارم و به انتظار لحظه دیدنت می مانم

هر ثانیه که می گذرد می دانم که یک ثانیه به تو نزدیک تر شده ام

و شوق دیدار٬شوق دیدن تو٬

هیچ کس از درون من با خبر نیست

و دوست داشتن٬چه کسی می داند چه کسی٬چه کسی را بیشتر از کس دیگر دوست می دارد؟

و این تنها در دل من است

پس به تو می گوییم

دوستت دارم

دوستت دارم ای دوست داشتنی ترین

نیستی و نبودت نفس هایم را به شماره انداخته است

نوشته شده در یک شنبه 6 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 11:5دل گفته هاي alis اليس| |

 

عشق یا هوس؟

کسی که خود را اسیر هوس می کند، به سوی نابودی پیش می رود، امّا آن که عاشقانه بر عشق بوسه می زند، همچون پرنده ای به سوی طلوع و آزادی، پرواز میکند" "ویلیام بلیک    تفاوت عشق با  هوس و وابستگی
عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. در عشق، تمرکز به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.

هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند.

عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.

 

نوشته شده در یک شنبه 6 / 3 / 1390برچسب:هوس,هوس, هوس ,هوس,عشق,عشق,,ساعت 11:4دل گفته هاي alis اليس| |

سفر عشق

عاشقی می خواست به سفر برود روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست.هی هفته ها را طی می کرد و توی چمدان می گذاشت.هی ماه ها را مرتب می کرد و روی هم می چید و هی سال ها را جمع می کرد و به چمدان اضافه می کرد.

.اما سرانجام روزی خدا به او گفت: عزیز عاشق فکر نمی کنی سفرت دارد دیر می شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه  می خواهی بکنی؟

عاشق گفت :خدایا عشق سفری دور و دراز است.من به همه این ماه ها و هفته ها و به همه این سال ها و قرن ها احتیاج دارم زیرا هر قدر که عاشقی کنم باز هم کم است. خدا گفت:عاشقی سبک است.عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن ها و سال ها.بلند شو و  برو و هیچ چیز با خود نبر جز همین ثانیه که من به تو می دهم.                              عاشق گفت: باشد چیزی با خود نمی برم نه قرنی و نه سالی و نه ماهی و نه هفته ای را.                                          اما خدایا! هر عاشقی به کسی محتاج است به کسی  که او را در این سفر دور و دراز همراهی کند به کسی که پا به پایش بیاید به کسی که نامش معشوق است.  خدا گفت: نه کسی و نه چیزی. در سفری که نامش عشق است "تنهایی"توشه توست و "بی کسی"معشوق تو و آن گاه خدا چمدان سنگین عاشق را گرفت و راهی اش کرد.  او راه افتاد در حالی که سبک بود و هیچ چیز نداشت جز چند ثانیه که خدا به او داده بود. عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت جز خدا که همیشه با او بود

 

نوشته شده در 6 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 10:36دل گفته هاي | |


Power By: LoxBlog.Com