باید گفت
گفت و نترسید
خدا, من, من.....
جایی برای تو نیست
تویی که تمام زندگی بودی
و برای من قبل از این ها.
برای همین جایی برای تو نیست
تو بالاتر بودی
نترس
باید بگم و نترسم
باید بگی و نترسی
باید رفت و نترسید
زندگی چی بود ؟
" قدم زدن پا به پای یک پری
از پری زیبا,
بگو مرا در این سنگلاخ های آکنده از درد به کجا می بری ؟"
زندگی ای که مرد
رویایی که مرد
.............
.
........
" من رویای باران را دیدم
یک باغ زیبا را در دل یک کویر خشک
با درد بیدار شدم
من عشقی را دیدم که مثل باد از روی دستانم می خزید
من رویای آتش را دیدم
که به اسب های وحشی می ماند
که از وحشیانه تاختن خسته نمی شدند
من یک زن را دیدم
...... که سایه ی او در جلد یک مرد ظاهر شد و می رقصید
رز صحرایی من
سایه اش راز سختی را نوید می داد
آن رز صحرایی
شیرینی خود را در بوسه ای تلخ که امیدی با آن نبود بر لبانم چشاند "
چی می کنی ؟
اگه هستی باش
اگه نیستی نباش
اگه میگی عمل کن
جز این ها نباش
چیز سختی نیست
"نه اشتابه نکن این یک شعر عاشقونه نیست
تصور کن یک مرد رو با چشمای خیس
نمی خام نباید تو شعرم به تو جسارت کنم
نباید حس عشقو تعبیر به اسارت کنم
شکسته می رم امشب بانو خدا نگهدارت
اگرچه میشکنه اون دل سبز و سپیدارت
واسه من که پنجره یک آرزوی مبهم بود
اما تو پنجره باش و تموم دیوارت
ببخش منو اگه بوی زخم چرکینمو
زجه های کبودم میشه موجب آزارت
اگه صدای گریه ی بی وقفم نمی شکنه
سکوت سرد و پر از انبساط افکارت
خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای
باز برای بدرقم با اون لباس گلدارت
و دلخوشم کنی با یه دروغ مصلحطی
که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت
ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود
صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت
می گن روزه گرفتی و دیگه غزل نمی نوشی
بمونه این آخرین غزلم واسه افطارت
شکسته می رم و خاطرات سبزتو
به یادگار می برم امشب, خدانگهدارت "
...........
...
.
.
...........
.
.............
...................
.............
تو اصلاً می دونی "تنهاتنریم" یعنی چی ؟
آره, "تو" می دونی
تویی که "تا همیشه" باهام هستی.... ؟
یعنی طعم عشق
بوی "دوستت دارم" به هر کسی نمی سازه
از هر گلی بیرون نمیاد
گل که یه بار چیده بشه دیگه تموم میشه
چون یاد گرفتم " آدما یه بار به دنیا میان, یه بار از دنیا میرن, یه بار هم عاشق میشن"
کسی که عشق رو یاد بده باید بیشتر از اینا بهش سجده کرد
گفتم سجده و خدا یادم افتاد
اونی که همیشه هست و هیچ وقت نیست
تلخه,..... مگه نه ؟
نمی دونم چرا هر چی می نویسم خالی نمیشم, ارضا نمیشم.
مثه جون کندن تو فصل بهار بدون جفتش
نمی دونم اتفاقات افتاده رو چطوری باید تعبیر کرد, یا کنم !
اما اگه داستانمون به آخر رسیده.............
ازت یه خواهش دارم
به قول های عمل کن
روزتو بشکن
غزل بنوش !
پدرم بهم یاد داد خوش قول باشم اما خودش هیچ وقت خوش قول نبود
تو باش...
تو باش
قول بده هیچ وقت ناراحت نباشی
دور نباشی از خوشی
قول بده اگه عاشق نیمشی(که لطفاً بشو) زندگی شیرینی واسه خودت بسازی
نه واسه پدرت
نه واسه مردمت
واسه خودت
خود خودت !!
این وبلاگ همیشه هست و دوباره می نویسم
همیشه منتظر یه فرد خاصه
خدا از تو"یکی" ساخت
پس حتی اگه گناه کار و کافر شم
یکی سر جاش هست که واسم خیلی عزیزه
..........
...
.........
....
....................
....
... برایم جام نیمه ی شراب را پر کن تا گناه نوشیدن نیمه ی قبلی را فراموش کنم...
.............
|